آیا آیه تطهیر بیانگر عصمت دوازده امام(علیهم السلام) است ؟
اگر دلالت بر عصمت آنان دارد ، عصمت ذاتى را ثابت مى کند،
یا عصمت کسبى و عرضى را ؟
بر فرض ثبوت عصمت ذاتى ، این که بگوییم ائمه هدى(علیهم السلام) عصمتشان ذاتى است و از این جهت گناه نمى کنند ، اگر دیگران نیز چنین باشند ، گناه نخواهند کرد ; پس امتیاز معصومین(علیهم السلام) به چیست ؟!
خداوند متعال در این آیه شریفه مى فرماید :
«إنّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیراً ; (احزاب ، 33) خداوند اراده کرده است ، که ناپاکى و پلیدى را از شما ]اهل بیت پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)[ دور کند ، و شما را از هر نظر پاک سازد .»
کلمه «إنّما» در آیه ، انحصار خواست خداوند متعال را مى رساند و مى فهماند که خدا خواسته است ، رجس و پلیدى را تنها از اهل بیت(علیهم السلام) دور کند و به آنان عصمت عطا کند .
قطعاً مراد از «اهل البیت » زنان آن حضرت نیستند ; زیرا به قرینه اى که در خود آیه است (و آن تفاوت ضمیرها است ; چون هیچ گاه صحیح نیست قرآن کریم ضمیر مردان را به زنان ارجاع دهد و بگوید : «عنکم » ; بلکه اگر مقصود همسران اهل بیت بودند ، باید مى فرمود : «عنکنّ») و روایات متعددى که در تفسیر این آیه ـ از منابع معتبر اهل تسنن و شیعه ـ و از شخص پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است ، ثابت مى کند که مخاطب در این آیه ، پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) و على و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام)مى باشند .
یک نمونه از آن احادیث ، داستان حدیث کساء است که پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) على و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) را فرا خواند ; حضرت عبایى بر آن ها افکند و فرمود :
خداوندا ! این ها خاندان منند ; رجس و آلودگى را از آن ها دور کن و در همین هنگام آیه تطهیر نازل شد .
شایان ذکر است که این روایت ، را مسلم از قول «عایشه » در صحیحش ، حاکم در «مستدرک » ، بیهقى در «سنن » ابن جریر در «تفسیرش » و سیوطى در «الدرالمنثور» نقل کرده اند .
جمله «یرید» اشاره به اراده تکوینى خداوند متعال دارد ; یعنى ; خداوند متعال با یک فرمان تکوینى اراده کرده است که شما را از هرگونه آلودگى پاک و مصون دارد ، نه اراده تشریعى ; زیرا اراده تشریعى ، به معناى مکلف ساختن آن ها به حفظ پاکى خویش است و مى دانیم این تکلیف منحصر به خاندان پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) نیست ، بلکه همه مسلمانان مکلف و مؤظف هستند که خود را پاک نگهدارند .
در پاسخ به این اشکال که اراده تکوینى موجب نوعى جبر است و در این صورت معصوم بودن فضیلت و افتخارى نخواهد بود ؟
مى گوییم :
دانشمندان علم کلام ، عصمت را موهبت الهى و ذاتى دانسته اند که بر اساس شایستگى هاى آنان و نیز تحت شرایطى ، به شخص معصوم افاضه مى شود و هرگز قابل تحصیل و اکتساب نیست . آیه تطهیر و برخى آیات دیگر (ص 47 ; دخان 32 و.. .) بر این مطلب دلالت مى کنند .
موهبتى بودن «عصمت » از آن نظر افتخار است که این لطف در همه شرایط به افراد داده نمى شود ; بلکه باید زمینه هاى کسب آن در خود افراد به وجود آید تا لطف الهى شامل حال آنان گردد . بخشى از این زمینه ها خارج از اختیارند ; مثل کمالات روحى که از طریق وراثت و یا تربیب به افراد منتقل مى شود و بخشى دیگر کاملا اختیارى هستند که عبارتند از :
1 . مجاهدت هاى فردى و اجتماعى پیامبرانى مانند : «ابراهیم » و «یوسف » و «موسى » و پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) پیش از بعثت ; همچون جهاد آنان با نفس و چشم پوشى از حرام و.. . که زمینه را براى افاضه «عصمت » تشدید نموده و لیاقت و شایستگى آنان را براى افاضه لطف آماده کرده است . این ویژگى ها به روشنى ثابت مى کند که هرگاه لطفى به نام «عصمت » نیز در اختیار آنان قرار گیرد ، از آن نیز در تهذیب فرد و جامعه بهره خواهند گرفت .
2 . آگاهى خداوند متعال از فعالیت هاى ثمربخش آنان در دوران رسالت و این که این گروه پس از دریافت مقام منیع نبوت با استقامت و پشتکار شگفت دست به اصلاح زده ، در راه جهاد فردى و اجتماعى سخت کوشش خواهند نمود .
از جمله هایى که در زیارت دختر گرامى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) فاطمه اطهر ـ سلام الله علیها ـ وارد شده است ، مى توان به اهمیت عامل چهارم (آگاهى خدا از فعالیت هاى ثمربخش آنان در طول زندگى ) بیش از عوامل دیگر پى برد ; آن جا که مى فرماید :
«یا ممتحنة امتحنک.. . به صابرة ; اى امتحان و آزمون شده ! آن جا که خدا تو را پیش از آفرینش در این جهان آزمود و تو را در میدان امتحان و ابتلا ، صابر و بردبار یافت .»
و در دعاى ندبه مى خوانیم :
«أوْلیائک الذین استخلصتهم .. . بعد أن شرطت .. . فشرطوا لک ذلک .. . الوفاء به ; اولیایى که آنان را براى خود برگزیدى ; پس از آن که زهد و پیراستگى را در زندگى این دنیاى پست براى آنان شرط نمودى و آنان نیز شرط تو را پذیرفته و تو هم از وفاى آنان آگاه شدى .»
حال خواه عصمت مرحله کامل از تقوا تصور شود و یا معلول علم شکست ناپذیر نسبت به عواقب گناه دانسته شود ، و یا بازتاب تکامل شناخت نسبت به مقام ربوبى قلمداد گردد ، هرگز موجب سلب قدرت و توانایى از انجام گناه نمى گردد و انسان معصوم مى تواند یکى از دو طرف کار را برگزیند ;
بنابراین «انجام ندادن فعل » دلیل بر عدم توانایى نیست ; بلکه فرد معصوم به خاطر تقواى والا ، یا علم شکست ناپذیر ، از پیامد گناه و یا شناخت کامل از عظمت خالق ، اقدام به انجام کار خلاف نمى کند ; هرچند اگر بخواهد مى تواند مانند دیگران مبدأ خلاف و گناه باشد ، آیات شریفه (انعام ، 87 ـ 88 ; مائده ، 67) بر آن دلالت مى کنند .
معصومان داراى دو نوع شایستگى هستند :
1 . شایستگى ذاتى و موهبتى
2 . شایستگى اکتسابى از طریق انجام دادن حسنات و ترک محرمات و به دست آوردن ملکات درونى .
از مجموعه این دو شایستگى که حداقل یکى از آن دو جنبه اختیارى دارد ، آن مقام والا حاصل مى شود ; یعنى : اراده الهى زمینه هاى توفیق را براى وصول به این مقام والا فراهم مى سازد ; ولى بهره گیرى و استفاده از این توفیق به اراده خود آنان بستگى دارد .
بنابراین ، خداوند متعال با انواع تأکیدها در این آیه شریفه اراده فرموده است که اهل بیت پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) را از هرگونه پلیدى و آلودگى پاک و مبرّا سازد .
نظرات شما: نظر