سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون گفته خوارج را شنید که حکومت جز از آن خدا نیست ، فرمود : ] سخن حقّى است که بدان باطلى را خواهند . [نهج البلاغه]
 

 

 

عصمت infallibility

عصمت را تعریف کنید؟

 «عصمت» در لغت به معناى محافظت و ممانعت به کار رفته است و از کار برد آن مى توان فهمید که مراد محافظت و ممانعت از شر، امور ناگوار و ناپسند است.

در قرآن کریم مشتقات واژه عصمت سیزده بار به کار رفته است که در بیشتر موارد به همان معناى لغوى است.

در علم کلام عصمت را این گونه تعریف مى کنند:

عصمت پیراسته بودن از گناه و نافرمانى ـ چه صغیره و چه کبیره ـ و از خطا و نسیان است.

 www.askquran.ir

کانون گفتمان قرآنی





  • کلمات کلیدی : مناسبتها

  • ::: پنج شنبه 85/10/7 ::: ساعت 1:12 صبح :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

    در آیه 40 سوره توبه «ثَانِىَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِى الْغَارِ.. .» ، مصداق آن دو نفر چه کسانى هستند؟ با توجه به عصمت پیامبر و نص صریح آیه فوق که همراه پیامبر مى ترسید ، نه خود پیامبر و خدا آرامش و سکینه را بر دل همراهش فرستاد تا آرام شود و.. . بفرمایید این آیه ، به خصوص جمله آخر آن چه معنا و مفهومى دارد؟ با توجه به آیه «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ فِى الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ یَقُومُ الاَْشْهَـدُ» (مؤمن ، 51)

     

    در مورد در غار بودن ابى بکر با پیامبر که در آیه 40 سوره توبه به آن اشاره شده ، هرچند برخى ازعلماى اهل سنت ، مانند فخر رازى کوشش کرده اند تا از این آیه ، فضایلى را براى ابى بکر استنباط کنند ، ولى با دقت در آیه روشن مى شود که این آیه نه تنها هیچ دلالتى بر فضیلت او ندارد ، بلکه بر مطاعن او نیز دلالت مى کند ; زیرا :

    اولا ، کلمه «صاحب » در لغت به معنى «همنشین » و «همسفر» به طور مطلق است ، اعم از اینکه همنشین و همسفر شخص خوبى باشد یا شخص بدى ، چنانکه در آیه 37 سوره کهف در داستان آن دو نفر که یکى با ایمان و خداپرست و دیگرى بى ایمان و مشرک بود ، مى خوانیم :«قال له لصاحبه و هو یحاوره أکفرت بالّذى خلقک من تراب » .

    ثانیاً ، برخى ضمیر «علیه » در جمله «فأنزل الله سکینته علیه » (توبه ، 40) را به ابى بکر برگردانده و گفته اند که پیامبر نیاز به سکینت و آرامش نداشت ; بنابراین نزول سکینت و آرامش براى همسفرش ابى بکر بوده و بدین وسیله خواسته اند فضیلتى را براى ابى بکر ثابت کنند که سکینت الهى بر او نازل شده ; در حالى که ضمیر علیه به ابى بکر برنمى گردد ; بلکه به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) برمى گردد ; به چند دلیل :

    1 . همه ضمیرهاى در «إلاّتنصره » ، «نصره » ، «أخرجه » ، «لصاحبه » و «أیّده » به پیامبر برمى گردد ; بنابراین معنا ندارد که از میان همه این ضمایر ، فقط ضمیر «علیه » را به ابى بکر برگردانیم ; با اینکه قرینه قطعیه اى در کار نیست و همه ضمیرهاى قبل و بعد آن به پیامبر برمى گردد .

    2 . تمام بحث این آیه و دو آیه قبل آن ، بر محور یارى خداوند نسبت به پیامبر دور مى زند و مى خواهد بفهماند که اگر شما پیامبر را یارى نکنید ، خداى متعال یارى اش خواهد کرد ; همان گونه که در غار با جنود الهى او را یارى فرمود .. . ; بنابراین چگونه ممکن است کسى را که تمام بحث آیه بر محور او دور مى زند (پیامبر) را رها کرده و به سراغ کسى برویم که به عنوان تبعى از او بحث شده (ابى بکر) و ضمیر «علیه » را به او برگردانیم ; در حالى که برگرداندن ضمیر به ابى بکر اصلا با سیاق آیات سازگارى ندارد .

    3 . در آیاتى از قرآن کریم (توبه ، 26 و فتح ، 26) مى خوانیم : هنگامى که پیامبر در شرایط سخت و مشکل قرار مى گرفت ، سکینت الهى بر او نازل مى شد و بدون شک ، پیامبر در «غار ثور» که دشمنان در تعقیب او بودند ، لحظات سختى را مى گذراند و نیاز به سکینت داشت ، بنابراین ، معنا ندارد که بگوییم پیامبر نیاز به سکینت نداشت و ضمیر «علیه » را به ابى بکر برگردانیم ; بلکه به قرینه این آیات و قراین دیگر که گفته شد ، معلوم مى شود ضمیر «علیه » به پیامبر برمى گردد و نزول سکینت فقط بر پیامبر بوده است و اگر دقت شود ، این خود یکى از مطاعن ابى بکر به حساب مى آید ; زیرا در آیات دیگر مى خوانیم : «فأنزل الله سکینته على رسوله و على المؤمنین ; (فتح ، 26) پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خویش و بر مؤمنان فرو فرستاد» ; ولى در اینجا نزول سکینت فقط بر پیامبر بوده (علیه ) ، و معلوم مى شود که ابى بکر ، لیاقت نزول سکینت الهى را نداشته وگرنه بر او هم نازل مى شد ; همان گونه که در آیات دیگر فرموده : خداوند سکینت را هم بر پیامبر و هم بر مؤمنان نازل کرد (فتح ، 26 و توبه ، 26) .

    افزون بر آن ، از این آیه شریف فهمیده مى شود که هرچند ابى بکر همراه پیامبر بود ، (إذ هما فى الغار) ; ولى خداى تعالى هیچ عنایتى به او نداشته ، زیرا کلمات : «نصره » ، «سکینته علیه » ، «أیّده » که حکایت از عنایت الهى دارد ، در همه ضمیر مفرد آورده شده که فقط به پیامبر برمى گردد و هیچ نظرى به ابى بکر ندارد ، و با آوردن کلمه «لاتحزن » خبر از سستى و ضعف درونى ابى بکر داده که پیامبر او را دلدارى داده است ; بنابراین ، به نظر مى رسد خداوند متعال با اشاره به این واقعه در این آیه خواسته به ما بفهماند که همراه بودن ابى بکر با پیامبر در غار ثور که در تاریخ نقل شده ، فضیلتى براى ابى بکر نیست ، و با ظرافت خاصى مطاعن او را براى اهل دقت و حقیقت در این آیه بیان کرده است .





  • کلمات کلیدی : مناسبتها

  • ::: جمعه 85/9/24 ::: ساعت 9:15 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

     

    درباره عصمت پیامبران ، به ویژه اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) چند آیه در قرآن کریم آمده است ؟ لطفاً آیات مربوط را بیان فرمایید ؟

     قسمت دوم :

     

    عصمت عملی

    امّا در مورد عصمت عملى و مصونیت آنها از گناه ، اگر ما تاریخ زندگى انبیاى الهى را مطالعه کنیم ، به این واقعیت پى خواهیم برد که آنها از هرگونه گناه و معصیت مبرّا بوده اند و اگر پیش از بعثت نیز از گناه و اشتباه مصون نمى بودند و سوء سابقه مى داشتند ، مخالفان با این حربه مى توانستند حیثیت اجتماعى آنها را از میان برده  به اهداف شوم خود دست یابند، حال آن که اثرى از سوء سابقه آنها در تاریخ وجود ندارد .

     

    براى اثبات مصونیت از گناه ، به آیات بسیارى از قرآن و دلایل عقلى استناد شده است که از جمله، آیه 90 از سوره انعام است :

     

     «اولئک الذین هدى الله فبهدئهم اقتده، اینان ، کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده است ; پس به رهبریشان اقتدا بفرما .»

     

    روش استدلال به این آیه و آیاتى از قبیل آن ، این گونه است :

     

    الف ) هر معصیتى گمراهى است .

    ب ) کسى که از جانب خدا هدایت شده باشد ، گمراه نیست .

    ج ) انبیا از جانب خدا هدایت شده اند . نتیجه آن که انبیا از گناه مبرا و داراى مقام عصمت هستند .

     

    امّا دلیل عقلى :

     مى دانیم که هدف عمومى بعثت پیامبران ، تربیت مردم است . (بقره ، 129)   

     یکى از شرایط تعلیم و تربیت افراد این است که شخص مورد تربیت ، به صدق گفتار مربى خود ایمان داشته باشد و تحقق آن در گرو هماهنگى گفتار و رفتار مربى است و چنانچه رفتار مربى برخلاف گفتارش باشد ، مورد پذیرش واقع نخواهد شد . (صف ، 2 و 3 ، یونس ، 35)

     و هدف از بعثت انبیا که تربیت و هدایت مردم است ، محقق نخواهد شد ، از این رو لازم است ایشان از عصمتى برخوردار باشند که گفتار و رفتارشان کاملاً با هم مطابقت داشته باشد ، و این ، اختصاص به دوران نبوت پیامبران ندارد ، چرا که اگر پیامبرى سوابق خوبى نداشته باشد ، گرچه الآن خوب باشد ، امّا گفتارش در مردم تأثیر ندارد ، بنابراین لازم است انبیا قبل از بعثت نیز از هرگونه گناهى مبرا و معصوم باشند تا بتوانند با ارائه شخصیتى خالى از هرگونه سوء سابقه و ارائه الگویى تمام عیار ، به تربیت مردم بپردازند .

     

    در زمینه عصمت امامان(علیهم السلام) نیز چون شیعه معتقد است ، منصب امامت همچون نبوت از سوى خدا تعیین مى شود و امام را ادامه همان نبى مى داند ، ازاین رو همان دلایل عصمت انبیا مى تواند عصمت ایشان را نیز به اثبات برساند ، ازجمله آیاتى که عصمت امامان را اثبات مى کند آیه:

     

     «قال إنّى جاعلک للناس إماماً قال و من ذرّیتى قال لاینال عهدى الظّلمین » (بقره ، 124)

    براساس این آیه ، خداوند متعال ، منصبهاى الهى از جمله امامت را به کسانى اعطا مى کند که به گناه آلوده نباشند ، و ظلم در این جا ، قرار دادن کار یا چیزى در موقعیتى ناشایست است . از آن جا که مقام امامت و رهبرى ، فوق العاده پر مسؤولیت و با عظمت است ، یک لحظه گناه و نافرمانى و سوء پیشینه ، موجب سلب این منصب مى گردد .

     

    آیه دیگر :

     «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أُولى الأمر منکم .. .» است (نسا ، 59)

     که خداوند اطاعت از اولى الامر را در آن لازم شمرده و آن را در کنار اطاعت رسول خدا قرار داده است، از این رو هرگز میان اطاعت ایشان و خدا منافاتى وجود نخواهد داشت ، و این ، زمانى محقق خواهد شد که ایشان معصوم باشند

     

    روایات اسلامى ، اهل بیت معصوم را اولى الامر دانسته اند . و به همان دلیلى که در عصمت پیامبران اشاره شد ، عصمت در امامان نیز فقط به دوران امامت ایشان اختصاص نداشته و قبل از آن را نیز شامل است .

     

    در مورد این که پیامبران و امامان معصوم در دعاها و مناجاتشان خود را گنه کار مى دانستند و استغفار مى کردند ، آیا با عصمت ایشان منافاتى ندارد ، پاسخهاى متفاوتى وجود دارد ، ولى آنچه جامعتر به نظر مى رسد ، این است که:

     گناه براى ما انسانهاى معمولى عبارت از انجام محرمات و ترک واجبات است ، ولى براى ایشان که با اختلاف درجاتشان در اوج کمال و قرب الهى قرار داشته اند ، گناه ، مفهومى وسیعتر دارد و ترک اولى را نیز شامل مى شود ، زیرا آنان براى خود وظایفى فوق وظایف دیگران قایل بودند و چه بسا هرگونه توجه به غیر معبود و محبوبشان را گناهى بزرگ مى شمرده اند، ازاین رو در مقام عذرخواهى برمى آمدند، پس عصمت آنها به این معنا نیست که از هر کارى که بتوان آن را به گونه اى گناه نامید ـ حتى ترک اولى ـ مصون باشند، بلکه مقصود ، مصونیت از همان گناه به معناى ترک واجبات و انجام محرمات است ، مانند این که وقتى حضرت على(علیه السلام) وضعیت زندگى بچه هاى یتیم فردى را که در رکاب او جهاد کرده و شهید شده بود ، مشاهده فرمود ، احساس گناه و خود را سرزنش مى کرد و.. . .. در زمینه هر یک از آیاتى که در مورد صدور گناه از پیامبران ایجاد شبهه مى کنند ، به صورت جداگانه پاسخ داده شده که جهت کسب اطلاع بیشتر به منبع فوق و تنزیه الانبیا ، آیت الله معرفت ، و منشور جاوید ، آیت الله سبحانى ، ج 5 مراجعه شود .





  • کلمات کلیدی : مناسبتها

  • ::: چهارشنبه 85/9/1 ::: ساعت 11:37 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر
    <      1   2