با توجه به آیات 6 و 7، سوره اعلى ـ که درباره فراموشى قرآن و تلاوت کردن از سوى خدا مى باشد ـ
آیا پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آیات قرآن را فراموش مى کرد؟
خداوند متعال مى فرماید:
(سَنُقْرِئُکَ فَلاَ تَنسَى * إِلاَّ مَا شَآءَ اللَّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ مَا یَخْفَى)
ما به زودى ]قرآن را[ بر تو قرائت مى کنیم و هرگز فراموش نخواهى کرد، مگر آن چه را خدا بخواهد، که او آشکار و پنهان را مى داند.
آیات مذکور خطاب به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید هنگام نزول وحى عجله مکن و هرگز نگران فراموش کردن آیات الهى مباش، آن کس که این آیات بزرگ را براى هدایت انسان ها بر تو فرستاده، حافظ و نگهبان آنها است و نقش این آیات را در سینه پاک تو ثابت مى دارد; به طورى که هرگز گرد و غبار نسیان و فراموشى بر آن نخواهد نشست. این یادآورى ها براى آن است که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نگران فراموش شدن آیات قرآن بود. ابن عباس مى گوید:
«هرگاه جبرئیل براى ابلاغ وحى بر پیامبر نازل مى شد، پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) براى به ذهن سپردن آیات قرآن، قبل از آن که کلام جبرئیل تمام شود، از اول شروع به خواندن مى کرد. پس چون این آیات نازل شد، دیگر چیزى از خاطرش نرفت و فراموش نکرد.
در جایى دیگر خداوند به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:
(وَ لاَ تَعْجَلْ بِالْقُرْءَانِ مِن قَبْلِ أَن یُقْضَى إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَ قُل رَّبِّ زِدْنِى عِلْمًا)
براى خواندن قرآن پیش از آن که وحى آن بر تو تمام شود عجله مکن و بگو پروردگارا علم مرا افزون کن. نیز مى فرماید:
(لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْءَانَهُ)
زبان خود را به قرآن حرکت مده، پیش از آن که وحى بر تو تمام شود، بر ما است که آن را جمع آورى کنیم و بر تو بخوانیم.
سپس براى اثبات قدرت خداوند و این که هر خیر و برکتى از او مى باشد مى افزاید: «تو چیزى از آیات الهى را فراموش نمى کنى، مگر آن چه را خدا بخواهد که او آشکار و پنهان را مى داند».
مفهوم این تعبیر آن نیست که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) چیزى از آیات الهى را فراموش مى کند، زیرا در این صورت از گفتار آن حضرت سلب اطمینان خواهد شد، بلکه هدف بیان این حقیقت است که موهبت حفظ آیات الهى از سوى خدا است و به همین سبب هر لحظه بخواهد مى تواند آن را از پیامبرش بگیرد و یا به تعبیر دیگر هدف بیان تفاوت علم ذاتى خداوند و علم موهبتى پیامبرش است و اشاره به حاکمیت اراده و قدرت خداوند و ارتباط همه چیز هم در آغاز پیدایش و هم در بقا، به مشیت و خواست او است.
بنابراین منظور از جمله: «إلاّ ما شاء الله» استثنایى است که تنها به منظور بقاى قدرت الهى بر اطلاقش آورده و مى خواهد بفهماند که چنین نیست که خداوند متعال بعد از دادن چنین نعمتى دیگر قادر نباشد تو را گرفتار فراموشى کند، بلکه بعد از عطا هم باز به قدرت مطلقه خود باقى است.
نظرات شما: نظر
آیه 2 سوره شریفه فتح را توضیح دهید.
(لِیَغفِرَ لَکَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وما تَاَخَّرَ ویُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَیکَ ویَهدِیَکَ صِراطـًا مُستَقیما )
تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو در گذرد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهى راست هدایت کند.
«ذنب» در لغت، یعنى عملى که آثار و تبعات بدى دارد و در عرف مخالفت کردن با تکلیف الهى را گویند.
«مغفرت» در لغت، پوشاندن و پرده افکندن بر روى هر چیز را گویند و در عرف به ترک عذاب در مقابل مخالفت نامبرده گفته مى شود. امّا مراد از این دو کلمه و تفسیر آنها در آیه شریف این است که قیام رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) به دعوت مردم به دین اسلام و نهضتش علیه کفر و وثنیت، قبل از هجرت و هم چنین بعد از هجرت و جنگ هایى که بعد از هجرت با کفار مشرک به راه انداخت، از نظر کفار قریش عملى داراى آثار شوم و مصداقى براى کلمه «ذنب» بود و خلاصه عملى حادثه آفرین و مسئله ساز براى دشمنان بود و معلوم است که کفار قریش مادام که شوکت و نیروى خود را محفوظ داشتند، هرگز او را مشمول مغفرت خود قرار نمى دادند; یعنى از ایجاد دردسر براى آن جناب کوتاهى نمى کردند و هرگز زوال ملیّت و انهدام سنت و طریقه خود و نیز خون هایى را که از بزرگان ایشان ریخته شده بود، از یاد نمى بردند و تا از راه انتقام و محو اسم و رسم پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)کینه هاى درونى خود را تسکین نمى دادند دست بردار نبودند، امّا خداوند متعال با فتح مکّه و یا صلح حدیبیه، شوکت و نیروى قریش را از آنان گرفت و در نتیجه، گناهانى را که رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) در نظر مشرکان داشت پوشانید و آن جناب را از شر قریش ایمنى داد.
در حدیثى از امام على ابن موسى الرضا(علیه السلام) نقل است که: «مأمون هنگامى که از این آیه سؤال کرد، امام در پاسخ فرمود: هیچ کس نزد مشرکان مکّه گناهش سنگین تر از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) نبود، زیرا آنها 330 بت مى پرستیدند، هنگامى که پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)آنها را به توحید دعوت کرد بسیار بر آنها گران آمد و گفتند:
آیا او همه خدایان ما را تبدیل به یک خدا کرده است؟ چیز عجیبى است... ما هرگز چنین چیزى را از پدران خود نشنیده ایم. این فقط یک دروغ بزرگ است. امّا هنگامى که خداوند متعال مکّه را براى پیامبرش ]بعد از صلح حدیبیه [گشود خداوند فرمود: اى محمّد(صلى الله علیه وآله) ما فتح مبینى را براى تو فراهم کردیم تا گناهان گذشته و آینده اى که نزد مشرکان عرب به علت دعوت به توحید داشتى و دارى ببخشد، زیرا بعضى از مشرکان مکّه تا آن روز ایمان آورده بودند و بعضى ها از مکّه بیرون رفته و ایمان نیاوردند، ولى قادر بر انکار توحید نبودند و لذا گناه پیامبر در نظر آنها نیز با این پیروزى بخشوده شد. هنگامى که مأمون این سخن را شنید عرض کرد: «بارک الله اى ابوالحسن».
نظرات شما: نظر
معنای انزال چیست؟
تفسیر قرآن مقام معظم رهبری: نکتهای در معنای انزال
نظرات شما: نظر
در سوره مبارک غافر (مؤمن) خداوند متعال به حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: براى گناهت استغفار کن مگر نعوذ بالله پیامبر اکرم گناه مى کردند؟!
خداوند متعال مى فرماید: (فَاصبِر اِنَّ وعدَ اللّهِ حَقٌّ واستَغفِر لِذَنبِکَ وسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ بِالعَشىِّ والاِبکـر ) پس صبر کن که وعده خدا حق است و براى گناهت آمرزش بخواه و به سپاس پروردگارت، شامگاهان و بامدادان ستایشگر باش.
به عقیده شیعه، پیامبران به ویژه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و امامان(علیهم السلام) معصومند و از آغاز تولد تا هنگام مرگ، هیچ گاه گناه نکردند و خطا و سهو نیز در زندگانى آنان وجود نداشت. با این حال، یکى از سیره آنان، استغفار است. در روایت است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شبانه روزى هفتاد بار استغفار مى کرد.
افزون بر این، خداوند متعال به رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: (استغفر لذنبک) براى گناهت استغفار کن.
در تبیین و تفسیر استغفار پیامبران چند دیدگاه ارائه شده است:
الف) به طور مسلم، پیامبر به خاطر مقام عصمت مرتکب گناهى نمى شود و این گونه تعبیرها در قرآن مجید در مورد ایشان و سایر پیامبران اشاره به گناهان نسبى است، زیرا گناه در یک تقسیم دو گونه است:
1. گناه مطلق: گاهى گناه مطلق و عمل گناه کار نافرمانى خداوند متعال است و واقعاً معصیتى صورت مى گیرد; یعنى حرامى انجام و یا واجبى ترک مى شود.
2. گناه نسبى: گاهى گناه، جنبه نسبى دارد; یعنى فرد، نه حرامى انجام داده و نه واجبى را ترک کرده است، ولى به خاطر مقام والایى که دارد، براى خود وظایفى فراتر از تکلیف انسان هاى معمولى معتقد است، از این رو غفلت هاى جزئى خود را گناهى بزرگ مى شمارد و عذرخواهى مى کند و یا خداوند از او مى خواهد عذرخواهى و درخواست استغفار کند; از همین جا گفته اند: (حسنات الأبرار سیئات المقربین); نیکى هاى ابرار براى اولیا و مقربان، گناه شمرده مى شود. افزون بر این، نفس استغفار محبوبیت ذاتى دارد و نشانه طهارت روح و تقرب شخص به خداوند است.
ب) استغفار پیامبر براى این است که بدین وسیله درجه و مقامش بالا رود و از این رو خداوند متعال به پیامبرش به دستور استغفار مى دهد.
ج) استغفار پیامبران براى آموزش به پیروان آنان است.
د) اسغفار پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) براى گناه امت است; گناهى که امت در باره پیامبر مرتکب شدند.
هـ) حقیقت استغفار معصومان آن چیزى است که امام سجاد(علیه السلام) در مناجات ذاکرین فرموده است: (استغفرک من کل لذة بغیر ذکرک و من کل راحة بغیر انسک و من کل سرور بغیر قربک و من کل شغل بغیر طاعتک) از هر لذت و خوشى که غیر از یاد تو باشد آمرزش مى طلبم و از هر آسایشى به جز انس با تو و هر نشاطى جز مقام قرب تو و هر کارى غیر از طاعت تو عفو و آمرزش درخواست مى کنم.
نظرات شما: نظر
تفسیر قرآن مقام معظم رهبری: تعلیم ویژه و هدایت ویژه الهی در قالب وحی
پس اعتقاد به وحی، و ایمان به اصل وحی، یک شرط اصلی و یک عنصر اصلی است. اما اینکه وحی چگونه چیزی است؟ آن موکول به بحثهای معارف است که معلوم میکند وحی و جوهر وحی و حقیقت وحی چیست؟ لذا این را ما اینجا بحث نمیکنیم. اما بطور خلاصه: وحی عبارت است از: تعلیم ویژه الهی و هدایت ویژه الهی به بندهی برگزیدهاش پیغمبر، که او هم این هدایت و این تعلیم را در اختیار انسانهای دیگر میگذارد. پس مسألهی اول مسألهی وحی است که درفقرهی اول میگوید: والذین یؤمنون بما انزل الیک: به آنچه بر تو نازل شده و بسوی تو فرستاده شده است ایمان میآورند، که منظور از آنچه فرو فرستاده شده، معارف اسلام و احکام اسلام، یعنی همین چیزهایی است که اسلام برای ساختن انسان در مرحلهی عقل و ذهن، و در مرحلهی اخلاق، و در مرحلهی عمل به انسان تعلیم داده چون مجموعهی برنامههای دین، و از جمله برنامههای اسلام سه منطقهی اساسی از وجود انسان را بایستی فرا بگیرد و پوشش بدهد. یک منطقه، منطقهی عقل انسان است که عقل را از گمراهیها نجات بدهد، ولذا افکار و تصورات و فهم درست از حقایق عالم در این منطقه قرار میگیرد. تفسیرات مربوط به زندگی انسان، مربو به آخرت، مربوط به شناخت انسان، مربوط به شناخت آفرینش و آنچه در اصطلاح به آن جهانبینی میگویند، اینها در منطقهی عقل قرار دارند. و وحی در مجموعهی خودش، این منطقه را فرامیگیرد، یعنی انسان را در زمینهی عقلیات و ذهنیات هدایت میکند. همین افکار گوناگون فلسفیای که انسانها از قرنهای متمادی تا امروز بر سر او بحثها کردند و مکاتب گوناگونی را بوجود آورند، در زمینههای اصلیی زندگی انسان اشارات روشنی وحی دارد، که فلسفهی اسلامی هم از این وحی سرچشمه میگیرد. پس یک منطقه منطقه ذهن و عقل است.
منطقهی دوم: منطقهی روح انسانی است که به آن اخلاق میگوئیم. روان انسان دچار آلودگیها و تیرگیها و زشتیها و کجرویهایی میشود که از خصوصیات وجود انسان و زندگیی او سرچشمه میگیرد. فرضاً انسانها ممکن است دچار بخل بشوند و این بخل سعادت انسان را مختل میکند. اگر انسانها بخیل باشند، یعنی حاضر نباشند به یکدیگر خیر برسانند، این، زندگی انسان را تحت تأثیر قرار خواهد داد، یا اگر انسانها دچار حرص بشوند، یعنی میل به افزون طلبیی خارج از حد هدایت شده و کنترل شده در فرآوردههای زندگی و مال دنیا، و این قبیل چیزها پیدا کنند، یا انسانهای مبتلای به (جبن) ترس افراطی و بیاندازه بشوند و از ورود در میدانهای زندگی که غالباً با خطر همراه است بترسند و پرهیز کنند، یا انسانها نسبت به یکدیگر دچار کینه بشوند، یا نسبت به مسائل زندگی دیگران یا مسائل زندگی حیات دچار سهلانگاری بشوند، یا دچار فریب یا ریاکاری بشوند، و از این قبیل رزائل اخلاقی که اینها پستیها و دنائتها و تیرگیها در روح انسان است، هدایت وحی شامل اینها هم میشود به عنوان منطقهی دوم که هدایت وحی و برنامهی الهی و آسمانی ادیان سعی میکند اینها را برطرف بکند.
منطقهی سوم: منطقهی عمل و منطقهیکارکرد آنها در زندگی است، یعنی چه کاری را بکنیم و چه کاری را نکنیم؟ که این منطقهی سوم، بلاشک ارتباط مستحکمی با آن دو منطقهی قبلی دارد، یعنی عقلیات و ذهنیات در چگونگی عملکرد تأثیر میگذارند همچنانکه روحیات و خصلتها هم در چگونگی عملکرد تأثیر میگذارند و این سه منطقه مجموعهی وحی الهی را شامل میشود. یعنی برنامهی آسمانی ادیان و دین پیغمبرخاتم(ص) شامل هر سه اینهاست که باید به این سه ایمان آورد و آنچه نازل شده قرآن است که شامل این سه منطقه است.
نظرات شما: نظر
تفسیر قرآن مقام معظم رهبری: چگونگی تحقق اطاعت از خدا
در اینکه چگونه اطاعت از خدا تحقق پیدا خواهد کرد؟ جای صدگونه گمان و تصور باطل هست اگرکسی به خدا معتقد بود، یعنی عقلش او را در مقابل حقیقت وجود خدا خاضع کرد، دیگر نمیتواند منکر شود. آیا آفرینش را و این ماشین عجیب و پیچیده کائنات را مهندس و سازندهای نیست؟ حالا اگر خدا را قبول کرد، اما وحی را و اینکه خداوند میان خودش و میان انسانها رابطهای ایجاد خواهد کرد اگر قبول نکرد، آنوقت هرچه را به ذهن خود او رسید او را وحی الهی خواهد پنداشت، وحکم الهی خواهد دانست؟! در حالی که همیشه اینطور نیست که عقل انسان به راه ثواب برود، بلکه در موارد بسیاری هم خطا خواهد کرد. عقل احتیاج به مرشد و کسی او را ارشاد کند و به او تعلیم بدهد دارد تا چگونه فهمیدن و چگونه دیدن و تشخیص حقیقت را از باطل بدهد.
بسیاری از چیزهای باطل در چشم انسانهای عاقل حقیقت جلوه میکند، دلیلش هم این است که شما میبینید انسانهای گوناگونی بر سر مسائل گوناگونی با هم اختلاف تشخیص دارند. ولذا اگر دربارهی مسائل اساسی زندگی انسان و تکلیف اساسی، عقلها با هم تصادم پیدا کردند که حتماً میکنند، راه ارشاد عقل به جز وحی خدا چیست؟
نظرات شما: نظر
ویژهنامه اینترنتی «ازدواج آسمانی» سایت صدا و سیما منتشر شد
ازدواج حضرت علی(ع) با حضرت فاطمه(ع) به فرمان خداوند، از امتیازاتی است که رسول اکرم(ص) بر آن مباهات میکرد. در این پیوند پر میمنت، فرشتگان آسمان در سرور و شادمانی، و بهشتیان به زینت و زیور آراسته شده بودند.
به گزارش قرآن بلاگ ویژهنامه اینترنتی «ازدواج آسمانی» به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) در سایت صدا و سیمای جمهوری اسلامی منتشر شدهاست.
ویژهنامه اینترنتی «ازدواج آسمانی» |
این بخش که به مناسبتهای مختلف در این سایت به روز میشود از زمانی که پیشنهاد این ازدواج به جضرت علی(ع) شد تا برپایی جشن عروسی این دو بزرگوار به طور کامل توضیح دادهاست.
ذخائر العقبی، بحار الانوار، مناقب ابن شهر آشوب و بانوی نمونه اسلام تألیف ابراهیم امینی از جمله منابع به کار گرفته شده در ویژهنامه «ازدواج آسمانی» در قسمتهایی چون افکار خفته بیدار میشود، علی به خواستگاری میرود، توافق، خطبه عقد و مذاکره عروسی آمدهاست.
طبق مطالب ذکر شده در این سایت حضرت علی تقاضای خود برای خواستگاری را اینگونه مطرح کرد: «یا رسول الله پدر و مادرم فدای تو باد، من در خانه شما بزرگ شدم و از الطاف شما برخوردار گشتم. یا رسول الله! به خدا سوگند اندوخته دنیا و آخرت من شما هستی. اکنون موقع آن شده که برای خود همسری انتخاب کنم و تشکیل خانواده دهم، اگر صلاح بدانی و دختر خود فاطمه علیهاالسلام را به عقد من در آوری سعادت بزرگی نصیب من شدهاست».
در بخش دیگری جواب رسولالله را به امیراالمؤمنین چنین نقل کردهاست: «پیامبر فرمود: پیش از آنکه به نزد من بیایی جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد! خدا ترا از بین مخلوقاتش برگزیده و به رسالت انتخاب کرد. علی(ع) را برگزید و برادر و وزیر تو قرار داد. باید دخترت فاطمه را به ازدواج او درآوری. مجلس جشن ازدواج آنان در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده است. خدا فرزندان پاک و نجیب و طیب و طاهر و نیکو به آنان عطا خواهد نمود یا علی هنوز جبرئیل بالا نرفته بود که تو در منزل را زدی».
ویژهنامه اینترنتی «ازدواج آسمانی» سایت صدا و سیما را اینجا ببینید!
منبع: وبلاگ های قرآنی
نظرات شما: نظر
سایت تبیان ویژهنامه الکترونیکی خود را به مناسبت شهادت امام جواد(ع) با عنوان «اسوه کرامت» روی خروجی سایت قرار داد.
به گزارش قرآن بلاگ ، ویژهنامه الکترونیکی «اسوه امامت» شامل بخشهای «امام جواد(ع)؛ تجسم صلابت»، «تلاشهای مذبوحانه مأمون در مورد امام جواد(ع)»، «قدر و منزلت امام جواد(ع)»، «امامت در معرض توطئه»، «امام جواد(ع) از نگاه دیگران»، «کرامات امام جواد(ع)» است.
«جوادالائمه؛ اسوه کرامت»، «داستانهایی کوتاه از زندگی امام جواد(ع)»، «زمزمه احساس»، «نوای غم(مرثیهسرایی)»، «کتابخانه امام جواد(ع)»، تصاویر ویژه و محافظ صحنه(Screensaver)از دیگر بخشهای این ویژهنامه الکترونیکی است.
در بخشهایی از «امام جواد(ع)؛ تجسم صلابت» آمدهاست: «در میان خانواده امام رضا(ع) و در محافل شیعه از حضرت امام جواد(ع) بهعنوان مولودى پرخیر و برکت یاد مىشود؛ چنان که صنعانى مىگوید: روزى در محضر امام رضا(ع) بودم. فرزندش ابوجعفر را که خردسال بود؛ آوردند. امام فرمود: این مولودى است که براى شیعیان ما با برکتتر از او زاده نشدهاست.»
در ادامه این مطلب که از «ماهنامه کوثر، شماره 36، شمسالله صفرلکى» گرفته شده، به توضیح درباره، عصر تهاجم عقیدتى، امام جواد و انتقام از قاتلان حضرت زهرا(ع)، خطبه کوبنده، مبارزه با حدیثسازان، مبارزه با لهو و لعب، قضاوت امام و شکست فقهاى دربارى، حکم محارب، مرگ فتنهگران منافق، قاطعیت امام در طرد افراد ناصالح و ... پرداخته شدهاست.
در ویژهنامه الکترونیکی «اسوه صلابت» درباره «تلاشهاى مذبوحانه مأمون در مورد امام جواد(ع)» نوشته شدهاست: «زمانى که مأمون خواست تلاشهاى خود را براى شکست «امامت» از راه تهى جلوه دادن آن از محتواى علمى، در تلاشى که با درخواست از یحیى بن اکثم، که امام را در یک مسأله محکوم و مجاب کند، به عمل آورد، تکرار کند، امام را مجهز به جواب قاطع و برهان ساطع یافت. تو گویى امام با تبسمى تلخ و سخریهآمیز، این زبان حال را دارد.»
در بخشهایی از «قدر و منزلت امام جواد(ع)» آمدهاست: «علىرغم همه تلاشها و کوششهایى که در هر مناسبتى از طریق مأمون، به منظور کوبیدن شخصیت امام جواد(ع) به عمل مىآمد، ولی نتوانست راه به جایی ببرد و شکست میخورد. تا آنجا که گفتهاند: «مأمون، درباره ابوجعفر (ع) دست به هر حیلهاى زد، ولى به هیچ نتیجهاى نرسید.»
در بخش دیگری از این ویژهنامه الکترونیکی که «امامت در معرض توطئه» نام دارد، نوشته شدهاست: «زمانى که امامت از دیدگاه اهلبیت(ع) و شیعیانشان عبارتاست از ادامه خط نبوت، در رهبرى الهى امت بهسوى هدف والاى رسالت و نیز، سرچشمه همیشه جوشانى است براى اندیشه اسلامى اصیل، که باید همواره امت را سیراب کند و زنده نگهدارد و زلالى و گوارایى را از خدا و رسول(ص) گرفتهاست.»
در ویژهنامه الکترونیکی «اسوه صلابت» امام جواد(ع) از نگاه مأمون عباسی، خیرالدین زرکلی، علی جلال حسینی، محمود بن وهیب بغدادی فنخی، یوسف بن اسماعیل نبهانی، ابن تیمیه، صلاحالدین صفدی، ابن صباغ مالکی، ابن ابی طلحه، سبط بن جوزی و اسقف بزرگ مسیحی توصیف شدهاست.
در بخشهایی از «کرامات امام جواد(ع)» کراماتی از امام جواد(ع) با عنوانهایی چون «خشک شدن دست نوازنده»، «نقره از برگ زیتون»، «طلا شدن خاک»، «جای انگشت بر سنگ» و «نرم شدن آهن» از «کتاب سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی» آورده شدهاست.
در بخش «جواد الائمه؛ اسوه کرامت» نیز چنین آمدهاست: «حضرت امام محمد تقی(ع)، در ماه مبارک رجب سال 195 هجری به دنیا آمد و در ماه ذیعقده سال 220 در 25 سالگی به شهادت رسید. زندگی آن حضرت اگر چه بر اثر شقاوت ظالمانه روزگار، دیری نپایید، اما در آن مقطع زمان، روشنیبخش روح و جان شیعیان بود.»
نظرات شما: نظر
تفسیر قرآن مقام معظم رهبری: خصوصیت ایمان به وحی
در اینجا هم دوخصوصیت دیگر هست. اولاً: ایمان به وحی در هر دو جمله مورد توجه قرار گرفته و این دو جمله در این معنا با هم مشترکند. یعنی یکی از نشانهها یا از عناصر و ارکان تشکیل دهندهی آن تقوایی که مایه هدایت و مایهی نورانیت انسانی است، همین است که ایمان میآورند به وحی و وحی را قبول میکند، منتها اینکه این وحی مطلق است به پیغمبر اسلام یا پیغمبرهای دیگر.
پس خصوصیت اولی که در این دو فقره و این دو عبارت وجود دارد، اصل ایمان به وحی است که این هم، در تشکیل شخصیت تقوا در انسان یک عنصر لازمی است! ممکن است کسی بخدا ایمان داشته باشد، لکن به وحی ایمان نداشته باشد، این کافی نیست، لذا در قرآن در مورد عدیده اطاعت پیغمبر پس از اطاعت خدا ذکر شده: اطیعوالله و اطیعو الرسول خدا را اطاعت کن و پیامبر را اطاعت کنید. در حالی که شما پیرو پیغمبر هستید میکوئید: معلوم است من وقتی خدا را اطاعت کردم پیغمبر را هم اطاعت کردهام. بله شما اینجور هستید، چون به پیغمبر (یعنی به وحی) اعتقاد دارید، اما اگر کسی به وحی اعتقاد نداشته باشد آنوقت دیگر اطاعت از پیغمبر وجود ندارد.
نظرات شما: نظر
تفسیر قرآن مقام معظم رهبری: اقامه نماز
ویقیمون الصلوه: ونماز را به پا میدارند. من بارها این را گفتهام که به پاداشتن نماز غیر از گزراندن نماز است و متأسفانه در بعضی از ترجمهها مشاهده میشود مینویسند و نماز میگزارند، در حالی که نمازگزاردن در عربی میشود ((یصلون)) و ((یقیمون الصلوه)) یعنی نماز را بپا میدارند، پس به پا داشتن نماز چیزی بیش از گزاردن نماز است، که البته نمازگزاردن را هم شامل میشود. یعنی اگر شما بخواهید جزو نماز بپادارندگان باشید نمیتوانید نمازگزاردن را ترک کنید. بپاداشتن نماز، یعنی در محیط و درجامعه این واجب و این حقیقت لطیف را بوجود آوردن و محیط را محیط نماز کردن و دیگری را به نماز دعوت کردن و نماز را با توجه ادا کردن، و مفاهیم نماز را در زندگی تحقق بخشیدن است، که مفهوم اصلی نماز عبادت است از: خضوع انسان در مقابل پروردگار و عمل انسان به فرمان پروردگار این آن عنصر اصلی نماز است که در حاشیهاش هم چیزهای دیگری وجود دارد. پس شرط دوم متقین اقامهی صلوه است یقیمونالصلوه و آنکه قبلاً گفتیم: الذین یؤمنونبالغیب، یکی از مقومات تقوا بود در عالم بینش و این دومی ( اقامهی صلوه ) یکی از مقومات تقوا در عالم خود سازی است و خودسازی بسیار مهم است.
من بعنوان دوست شما جوانها و حقیقتاً علاقمند به سرنوشت شما نصیحت میکنم که خودتان را رها نکنید و دائم درصدد باشید خودتان را بسازید، یعنی خصوصیات مثبتی که در شما هست آنها را تقویت کنید و اگر خصوصیات منفی در شما باشد، اینها را یا در ذهنتان یا در روی کاغذ لیست کنید و هنر یک انسان این است که بتواند خصوصیات منفی خودش را پیدا کند، چون غالباً آن چشم محبت شدیدی که انسان نسبت به خودش دارد در شناختن عیوب خود کور میشود و هرعیب خودش را یک حسن تعبیر میکند. ولذا با دقت، با موشکافی و با بیرحمی نسبت به خودتان، ای عیوب خودتان را اعم از: عیوب خلقی، عیوب رفتاری، عیوب عملی در زندگی عملی خودتان یا در رفتارتان با دیگران، یا در خلقیاتتان، مثلاً: حسدار، کینهرا، قساوت قلب را ، و حالات فراوان مثل بخل را، حالت جبن ( ترس ) را و حالت طلبی را که در کتب اخلاق اینها از عیوب انسان شمرده شده و عیوبی در درس خواندن، مثلاً بعضیها در حال درس حواسشان پرت میشود، بعضیها در حال درس، حالت امتناع به خودشان میگیرند و هردرسی را استاد بگوید اولین قضاوتشان رد کردن آن است و بعضی به عکس اولین قضاوتشان تسلیم مطلق در برابر اوست و هر دو بد است، همچنین سوءخلق و از این قبیل: یکی، یکی را برطرف کنید.
یکی از چیزهایی که خیلی کمک میکند به انسان در باب خودسازی نماز است، ( البته نماز با توجه ) نماز را باید باتوجه خواند والا این الفاظ را اگر شما فقط بیمعنا بگوئید یک امواج صوتی در هوا بوجود میآورد، در حالی که امواج صوتی از نماز را میخوانیم به این کلمات و به این حقایق دل بدهیم و با آنها آشنا بشویم. ولذا باید در انها اندیشه کرد و آنها را باتوجه به معنا تلفظ کنیم، که اگر نماز اینطور باشد، به انسان خیلی ترقی و تکامل میدهد و انسان را بطور محسوسی اصلاح میکند. این هم یکی از درجات اقامهی صلوه است. پس در محیط کوشش کنید نماز بوجود بیاید و به نماز بیاعتنایی نشود، البته امروز در جمهوری اسلامی اقامهی نماز قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست. قبل از انقلاب نمازخواندن یک عیب بود و در همین مسجد دانشگاه تهران یک عدهی بسیار محدودی میرفتند نماز میخواندند، بهطوری که من یک وقتی کا رداشتم و رفته بودم آنجا دنبال کسی مسجد خلوت بود و هیچکس سراغ مسجد نمیرفت مگر یک چند نفر معدودی از چند هزار دانشجو.
در محیط نماز خواندن مخصوصاً در بعضی از محیطها اگر جایی انسانگیر میافتاد و میخواست نماز بخواند همه تماشا میکردند و مایه تعجب بود. در آن زمان اگر میخواستند از یک جوانی تعریف کنند، میگفتند این جوان خیلی خوب است و نمازخوان است، ( نمازخوان یعنی خیلی خوب ) نمازخوان یک نوع مقدس مآبی به حساب میآمد، تازه همان آدم هم یک وقتی اگر کاری داشت و جلسهای داشت، یا درسی داشت، یا قرار شیرین خوبی داشت نماز را خیلی راحت ترک میکرد، اما امروز آنطور نیست. امروز جوانهای ما در دانشگاه و در غیر دانشگاه دنبال نماز و علاقمند به نمازو مقید به نماز هستند، لکن این کافی نیست، ولذا در محیطتان باید کاری بکنید که نماز رواج پیدا کند، کاری در جهت اقامهی صلوة و این هم خصوصیت دوم.
نظرات شما: نظر