سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چیزی برای ابلیس کمر شکن تر از این نیست که دانشمندی در قبیله ای ظهور کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 

 

 

عصمت infallibility

خداوند متعال ، در این آ یات می فرمایند:

«و استغفر لذنبک و للمؤمنین ... ;(محمد ، 19) اى پیامبر براى خود و مؤمنان طلب استغفار از گناهان کن » .

 آیا امامان و پیامبران مصداق آیه 135 آل عمران نیستند؟

 

«َالَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ یُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ یَعْلَمُونَ [آل عمران : 135]- و آنها که وقتى مرتکب عمل زشتى شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا مى‏افتند; و براى گناهان خود، طلب آمرزش مى‏کنند -و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟- و بر گناه، اصرار نمى‏ورزند، با اینکه مى‏دانند. »

 

قطعاً پیامبران و امامان معصوم(علیهم السلام) مصداق آیه 135 آل عمران نیستند ; زیرا به ادله عقلى و نقلى این بزرگواران از طفولیت از عصمت برخوردار بوده اند (عصمت آنان در جاى خود اثبات شده است ) علاوه بر این که از سیاق آیات قبل و بعد آیه 135 آل عمران استفاده مى شود مخاطبان این آیات مؤمنان هستند ; به ویژه آن که در آیه شریفه 129ـ132 همین سوره بعد از خطاب به مؤمنان و نهى از خوردن ربا و امر به تقوا مى فرماید :

 

«وَأَطِیعُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ; و خدا و پیامبر را اطاعت کنید تا مشمول رحمت شوید»

 

و همین سیاق تا آیه شریفه 143 ادامه دارد ; بنابراین ، معلوم مى شود رسول و امامان (علیهم السلام) مصداق آیه شریفه 135 نیستند .

 

از نظر شیعه ، پیامبران و امامان(علیهم السلام) (از زمان طفولیت و قبل از بعثت و بعد از آن ، قبل از امامت یا بعد از آن ) معصوم هستند ; یعنى گناه صغیره یا کبیره و نیز خطا ، اشتباه ، سهو و نسیان مرتکب نمى شوند .

 مقصود از «ذنب » در آیات متناسب با مقام و موقعیت هر شخصى است . براى پیامبران و امامان (علیهم السلام) که عصمت آن ها قطعى است ; یک معنا و در غیر آن ها معناى دیگر دارد . انبیا و امامان(علیهم السلام) هر چند شناخت بسیار بالایى از خداوند دارند و مقرب ترین بندگان خدایند ; امّا از آن جا که ـ ذات اقدس اله ـ کمال مطلق است هر چه به او نزدیک تر شوند باز فاصله بسیار است و این بزرگوران از این که این فاصله ها وجود دارد احساس گناه مى کنند ، هر چه معرفت شان بالاتر رود و عظمت خداوند را بیش تر درک کنند بیش تر احساس گناه مى کنند ; پس گناه درباره انبیا و امامان (علیهم السلام) به معناى نرسیدن به کمالات به بیش تر از آن چه در مسیر بندگى خدا کسب کرده اند که در واقع عشق است ; نه گناه و تعبیر گناه به خاطر تواضع آن ها است ; امّا درباره غیر معصوم ، گناه به منزله ارتکاب محرمات است و اگر مؤمنان از گناه نهى شده اند و در برابر گناهان احتمالى به استغفار امر شده اند ، منظور گناه به معناى ارتکاب حرام و یا مکروهات است .





  • کلمات کلیدی : عصمت = infallibility

  • ::: چهارشنبه 85/9/15 ::: ساعت 9:53 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

    از مطالعه بعضى آیات استفاده مى شود برخى پیامبران مانند : حضرت آدم ، نوح ، یوسف و... (علیهم السلام)اشتباهاتى داشته اند و خداوند آن ها را تنبیه کرده است ; آیا عصمت انبیا با آیه شریفه 53 یوسف هماهنگى دارد؟

     

    َ«مَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ [یوسف : 53]-

    من هرگز خودم را تبرئه نمى‏کنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر مى‏کند; مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.»

     

    «عصمت » در انبیا امرى ضرورى است . یک انسان معصوم ، نه تنها گناه (اعم از صغیره و کبیره ) مرتکب نمى شود ; بلکه خطا ، اشتباه ، سهو و نسیان ; نیز ندارد ; بله امکان «ترک اولى » براى آن ها هست و ترک اولى نه گناه و نه خطا و نه سهو و نسیان است ، بلکه ترک اولى گرفتن خوب و رها کردن خوب تر است . تمامى آیاتى که درباره برخى انبیا در این باره آمده است . همه اش یا قابل توجیه و تأویل است یا مصداق ترک اولى است .





  • کلمات کلیدی : عصمت = infallibility

  • ::: چهارشنبه 85/9/15 ::: ساعت 12:5 صبح :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

    در داستان  حضرت ایوب(علیه السلام) گفته  شده که  ایشان  در امتحان  الهى موفق نشد ، لذا مورد غضب خداوند متعال قرار گرفت ; ولى در امتحان  دوم پیروز شد و خداوند عمرى دوباره به  ایشان  عطا فرمود ، آیا این موضوع ربطى به عصمت ایشان  دارد یا خیر ؟ اگر پاسخ مثبت است ، چرا حضرت ایوب    (علیه السلام) در امتحان  الهى پیروز نشد ؟

     

    هر چند از برخى پیامبران  الهى(علیه السلام) ترک اولایى مشاهده شده است ، ولى همگى آن ها از گناه معصوم بوده اند . درباره علّت این بلا و امتحان  الهى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «شخصى پرسید: بلایى که  دامنگیر ایوب (على نبینا وآله وعلیه السلام ) شد ، براى چه  بود ؟» امام صادق(علیه السلام) پاسخى فرمود که  خلاصه اش چنین است :

     

    «بلایى که  بر حضرت ایوب (على نبینا وآله  وعلیه  السلام ) وارد شد ، به  خاطر این نبود که  کفران  نعمتى کرده باشد ، بلکه  به  خاطر شکر نعمت بود که به همین خاطر نیز ابلیس بر او حسد برد و در پیشگاه خداوند عرضه  داشت :

     اگر او این همه  شکر نعمت تو را به جا مى آورد ، به خاطر آن  است که  زندگى وسیع و مرفهى به  او داده اى و اگر مواهب مادى دنیا را از او بگیرى ، هرگز شکر تو را بجا نخواهد آورد . مرا بر دنیاى او مسلط کن تا معلوم شود که  مطلب چنین است .

     

    خداوند نیز براى این که  این ماجرا سندى براى همه رهروان راه حق باشد ، به  شیطان  این اجازه را داد ، او آمد و اموال و فرزندان  حضرت ایوب (على نبینا وآله وعلیه  السلام ) را یکى پس از دیگرى از میان  برداشت ، ولى این حوادث دردناک نه  تنها از شکر حضرت ایوب (على نبینا وآله  وعلیه السلام ) کم نکرد ، بلکه  شکر او را افزون  نمود ! شیطان  از خداوند درخواست نمود بر زراعت و گوسفندان او مسلط شود ، این اجازه به  او داده شد و او تمامى آن  زراعت را آتش زد و گوسفندان  را از بین برد ، باز هم حمد و شکر حضرت ایوب (على نبینا وآله وعلیه السلام ) افزون  شد .

     سرانجام شیطان  از خدا خواست که  بر بدن  ایوب مسلط گردد و سبب بیمارى شدید او شود و این چنین شد ، به  طورى که  از شدّت بیمارى و جراحت قادر به  حرکت نبود ، بى آن که کم ترین خللى در عقل و درک او پیدا شود . خلاصه  ، نعمت ها یکى بعد از دیگرى از حضرت ایوب (على نبینا وآله  وعلیه السلام ) گرفته مى شد ، ولى به موازات آن  ، مقام شکر او بالا مى رفت .

     تا این که  جمعى از رهبان ها به  دیدن او آمدند و گفتند:

    بگو ببینیم تو چه گناه بزرگى کرده اى که این چنین مبتلا شده اى ؟ ! حضرت ایوب (على نبینا وآله  وعلیه السلام ) در پاسخ فرمود:

     به عزت پروردگارم سوگند که من هیچ لقمه  غذایى نخورده ام مگر این که  یتیم و ضعیفى بر سر سفره با من نشسته  بود و هیچ طاعت الهى پیش نیامد ، مگر این که سخت ترین برنامه آن  را انتخاب نمودم .»

     

    در قرآن  کریم ، آیات 42ـ44 ، سوره شریفه  «ص » همچنین آیات 83ـ84 سوره شریفه  انبیاء ، به  همین داستان  اشاره دارد .





  • کلمات کلیدی : عصمت = infallibility

  • ::: دوشنبه 85/9/13 ::: ساعت 5:1 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

    جمله  «ظلمتُ نفسى » که  در دعاى کمیل از قول

    حضرت على(علیه السلام) گفته  شده است ،

     آیا باعث شک و تردید در عصمت آن  حضرت نمى شود ؟

     

    در مورد این که  پیامبران  و امامان  معصوم(علیهم السلام) در دعاها و مناجاتشان  خود را گنه کار مى دانستند و استغفار مى کردند ، پاسخهاى متفاوتى وجود دارد :

     ولى آن چه  جامعتر به  نظر مى رسد ، این است که:

      گناه براى ما انسان هاى معمولى عبارت از انجام دادن  محرمات و ترک واجبات است ، ولى براى ایشان  که  با اختلاف درجاتشان  در اوج کمال و قرب الهى قرار داشته اند ، گناه ، مفهومى وسیعتر دارد و ترک اولى را نیز شامل مى شود ، زیرا آنان  براى خود وظایفى فوق وظایف دیگران قائل بودند و چه  بسا هرگونه  توجه  به  غیر معبود و محبوبشان  را گناهى بزرگ مى شمرده اند ; ازاین رو در مقام عذرخواهى برمى آمدند ; پس عصمت آن ها به  این معنا نیست که  از هر کارى که  بتوان  آن را به  گونه اى گناه نامید ـ حتى ترک اولى ـ مصون باشند ; بلکه  مقصود ، مصونیت از همان  گناه به  معناى ترک واجبات و انجام دادن محرمات است ; مانند این که وقتى حضرت على (علیه السلام)وضع زندگى بچه هاى یتیم فردى را که  در رکاب او جهاد کرده و شهید شده بود ، مشاهده فرمود ، احساس گناه نمود و خود را سرزنش کرد و.. . .





  • کلمات کلیدی : عصمت = infallibility

  • ::: پنج شنبه 85/9/9 ::: ساعت 9:42 صبح :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

    اگر قرآن ، پیامبران را به داشتن عصمت کامل و ملایک را به نداشتن قابلیت گناه کردن وصف مى کند ، قصه بر خورد حضرت یوسف

    (علیه السلام) با پدر بزرگوارش و قصه گناه کردن «فطرس »

    را چطور مى پذیرد ؟

     

    عصمت فرشتگان و پیامبران خدا از مسائلى است که با دلایل عقلى و آیات و روایات فراوان به طور قطع ثابت است .

    سراسر آیه هاى سوره یوسف ـ على نبیناوآله وعلیه السلام ـ بر علم و دانش ، بردبارى و شکیبایى و پاکى و عصمت شگفت آور حضرت یوسف صدّیق شهادت و گواهى مى دهد و قرآن ، سرگذشت او را به عنوان «اسوه تقوا» و نمونه پاکى و مظهر عفت و عصمت بیان مى کند و او را از بندگان «مخلَص » (یوسف ، 24) مى شمارد که به فرموده قرآن کریم «مخلَصین » از گزند شیطان در امانند :

    «اِلاّ عبادک منهم المخلصین » (حجر ، 40)

    ادامه مطلب...



  • کلمات کلیدی : عصمت = infallibility

  • ::: چهارشنبه 85/9/8 ::: ساعت 9:27 صبح :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

    از قرآن کریم فهمیده مى شود که حضرت آدم ـ على نبیناوآله وعلیه السلام ـ

     در بهشت از آن میوه ممنوع خورد و عصیان کرد ، حال با توجه به این که ما معتقدیم پیامبران الهى معصومند ، آیا این عمل حضرت آدم(علیه السلام)

     با عصمت آن حضرت منافات ندارد و دیگر این که با توجه به این که حضرت آدم

     با این عملش فرزندان خود را در دنیا گرفتار کرد ، چگونه توبه اش پذیرفته شد ؟

     

    اولاً ، نهى خداوند از نزدیک شدن حضرت آدم ـ على نبیناوآله وعلیه السلام ـ به درخت ممنوعه ، نهى تنزیهى و ارشادى بوده است ،

    در سوره بقره و اعراف مى فرماید :

    «.. .وَ لاَ تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّــلِمِینَ ; (بقره ، 35) .. .و نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید شد .»

    و در سوره طه مى فرماید :

    «فَقُلْنَا یَــَادَمُ إِنَّ هَـذَا عَدُوٌّ لَّکَ وَ لِزَوْجِکَ فَلاَ یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ; (طه ، 117) پس به آدم گفتیم : (ابلیس ) دشمن تو و همسر توست ! مبادا شما را از بهشت بیرون کند ، که به زحمت و رنج خواهى افتاد .»

    «شقاء ، یعنى به رنج افتادن » ، از تعبیر «ظلم » و «تشقى » به دست مى آید که این ظلم ، ظلم به خود است ; یعنى اگر نزدیک شوى در رنج و گرفتارى حیات دنیوى از قبیل : گرسنگى و تشنگى و عریان شدن و.. . واقع خواهى شد .

    بنابراین ، مخالفت نهى الهى و ظلم پس از آن ، به معناى معصیت و گناه اصطلاحى و ظلم به خداى سبحان نیست ; بلکه به این معناست که در مقام نصیحت مى فرماید :

    «اگر نزدیک نشوى ، خیر و صلاح تو در این است »

     

    ادامه مطلب...



  • کلمات کلیدی :

  • ::: دوشنبه 85/9/6 ::: ساعت 1:49 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

     

    درباره عصمت پیامبران ، به ویژه اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) چند آیه در قرآن کریم آمده است ؟ لطفاً آیات مربوط را بیان فرمایید ؟

     قسمت دوم :

     

    عصمت عملی

    امّا در مورد عصمت عملى و مصونیت آنها از گناه ، اگر ما تاریخ زندگى انبیاى الهى را مطالعه کنیم ، به این واقعیت پى خواهیم برد که آنها از هرگونه گناه و معصیت مبرّا بوده اند و اگر پیش از بعثت نیز از گناه و اشتباه مصون نمى بودند و سوء سابقه مى داشتند ، مخالفان با این حربه مى توانستند حیثیت اجتماعى آنها را از میان برده  به اهداف شوم خود دست یابند، حال آن که اثرى از سوء سابقه آنها در تاریخ وجود ندارد .

     

    براى اثبات مصونیت از گناه ، به آیات بسیارى از قرآن و دلایل عقلى استناد شده است که از جمله، آیه 90 از سوره انعام است :

     

     «اولئک الذین هدى الله فبهدئهم اقتده، اینان ، کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده است ; پس به رهبریشان اقتدا بفرما .»

     

    روش استدلال به این آیه و آیاتى از قبیل آن ، این گونه است :

     

    الف ) هر معصیتى گمراهى است .

    ب ) کسى که از جانب خدا هدایت شده باشد ، گمراه نیست .

    ج ) انبیا از جانب خدا هدایت شده اند . نتیجه آن که انبیا از گناه مبرا و داراى مقام عصمت هستند .

     

    امّا دلیل عقلى :

     مى دانیم که هدف عمومى بعثت پیامبران ، تربیت مردم است . (بقره ، 129)   

     یکى از شرایط تعلیم و تربیت افراد این است که شخص مورد تربیت ، به صدق گفتار مربى خود ایمان داشته باشد و تحقق آن در گرو هماهنگى گفتار و رفتار مربى است و چنانچه رفتار مربى برخلاف گفتارش باشد ، مورد پذیرش واقع نخواهد شد . (صف ، 2 و 3 ، یونس ، 35)

     و هدف از بعثت انبیا که تربیت و هدایت مردم است ، محقق نخواهد شد ، از این رو لازم است ایشان از عصمتى برخوردار باشند که گفتار و رفتارشان کاملاً با هم مطابقت داشته باشد ، و این ، اختصاص به دوران نبوت پیامبران ندارد ، چرا که اگر پیامبرى سوابق خوبى نداشته باشد ، گرچه الآن خوب باشد ، امّا گفتارش در مردم تأثیر ندارد ، بنابراین لازم است انبیا قبل از بعثت نیز از هرگونه گناهى مبرا و معصوم باشند تا بتوانند با ارائه شخصیتى خالى از هرگونه سوء سابقه و ارائه الگویى تمام عیار ، به تربیت مردم بپردازند .

     

    در زمینه عصمت امامان(علیهم السلام) نیز چون شیعه معتقد است ، منصب امامت همچون نبوت از سوى خدا تعیین مى شود و امام را ادامه همان نبى مى داند ، ازاین رو همان دلایل عصمت انبیا مى تواند عصمت ایشان را نیز به اثبات برساند ، ازجمله آیاتى که عصمت امامان را اثبات مى کند آیه:

     

     «قال إنّى جاعلک للناس إماماً قال و من ذرّیتى قال لاینال عهدى الظّلمین » (بقره ، 124)

    براساس این آیه ، خداوند متعال ، منصبهاى الهى از جمله امامت را به کسانى اعطا مى کند که به گناه آلوده نباشند ، و ظلم در این جا ، قرار دادن کار یا چیزى در موقعیتى ناشایست است . از آن جا که مقام امامت و رهبرى ، فوق العاده پر مسؤولیت و با عظمت است ، یک لحظه گناه و نافرمانى و سوء پیشینه ، موجب سلب این منصب مى گردد .

     

    آیه دیگر :

     «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أُولى الأمر منکم .. .» است (نسا ، 59)

     که خداوند اطاعت از اولى الامر را در آن لازم شمرده و آن را در کنار اطاعت رسول خدا قرار داده است، از این رو هرگز میان اطاعت ایشان و خدا منافاتى وجود نخواهد داشت ، و این ، زمانى محقق خواهد شد که ایشان معصوم باشند

     

    روایات اسلامى ، اهل بیت معصوم را اولى الامر دانسته اند . و به همان دلیلى که در عصمت پیامبران اشاره شد ، عصمت در امامان نیز فقط به دوران امامت ایشان اختصاص نداشته و قبل از آن را نیز شامل است .

     

    در مورد این که پیامبران و امامان معصوم در دعاها و مناجاتشان خود را گنه کار مى دانستند و استغفار مى کردند ، آیا با عصمت ایشان منافاتى ندارد ، پاسخهاى متفاوتى وجود دارد ، ولى آنچه جامعتر به نظر مى رسد ، این است که:

     گناه براى ما انسانهاى معمولى عبارت از انجام محرمات و ترک واجبات است ، ولى براى ایشان که با اختلاف درجاتشان در اوج کمال و قرب الهى قرار داشته اند ، گناه ، مفهومى وسیعتر دارد و ترک اولى را نیز شامل مى شود ، زیرا آنان براى خود وظایفى فوق وظایف دیگران قایل بودند و چه بسا هرگونه توجه به غیر معبود و محبوبشان را گناهى بزرگ مى شمرده اند، ازاین رو در مقام عذرخواهى برمى آمدند، پس عصمت آنها به این معنا نیست که از هر کارى که بتوان آن را به گونه اى گناه نامید ـ حتى ترک اولى ـ مصون باشند، بلکه مقصود ، مصونیت از همان گناه به معناى ترک واجبات و انجام محرمات است ، مانند این که وقتى حضرت على(علیه السلام) وضعیت زندگى بچه هاى یتیم فردى را که در رکاب او جهاد کرده و شهید شده بود ، مشاهده فرمود ، احساس گناه و خود را سرزنش مى کرد و.. . .. در زمینه هر یک از آیاتى که در مورد صدور گناه از پیامبران ایجاد شبهه مى کنند ، به صورت جداگانه پاسخ داده شده که جهت کسب اطلاع بیشتر به منبع فوق و تنزیه الانبیا ، آیت الله معرفت ، و منشور جاوید ، آیت الله سبحانى ، ج 5 مراجعه شود .





  • کلمات کلیدی : مناسبتها

  • ::: چهارشنبه 85/9/1 ::: ساعت 11:37 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

    درباره عصمت پیامبران ، به ویژه اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) چند آیه در قرآن کریم آمده است ؟ لطفاً آیات مربوط را بیان فرمایید ؟

     قسمت اول :

    عصمت علمی  

    ما شیعیان ، انبیاى الهى را از گناه معصوم و از خطا مصون دانسته ، هرگز میان کبیره و صغیره ، عمد و سهو ، پیش از دوران نبوت و پس از آن ، فرقى نمى گذاریم . 

    عصمت ، حالتى است که شخص را از قرار گرفتن در خطا و گناه باز مى دارد

     

    بنابراین براى ایشان دو نوع عصمت مطرح است :  

    1- عصمت از خطا و اشتباه که به آن عصمت علمى مى گویند

    2- مصونیت از گناه که عصمت عملى نام دارد . 

    براى عصمت ، مراحلى را بیان کرده اند که عبارتند از:

    1 . مصونیت در گرفتن وحى الهى

    2 . مصونیت در تبلیغ و بیان اصول و فروع دین

    3 . مصونیت از گناه ، خواه انجام حرام باشد یا ترک واجب

    4 . مصونیت از خطا در امور دیگرى همچون اشتباه حواس در تشخیص امور مربوط به زندگى خود یا اشخاص دیگر .

     

    براى عصمت علمى (مرحله اوّل و دوم و چهارم ) مى توان به دلایلى از قرآن استناد کرد : 

     مانند آیه 26 - 28 سوره جن :

     «علم الغیب فلا یظهر على غیبه أحداً * إلاّ من ارتضى من رسول فانّه یسلک من بین یدیه ومن خلفه رصداً * لیعلم أن قد أبلغوا رسلت ربّهم و أحاط بما لدیهم و أحصى کَّل شىء عدداً

     داناى نهان است ، و کسى را بر غیب خود آگاه نمى کند ; جز پیامبرى را که از او خشنود باشد که ]در این صورت[  براى او از پیش رو و از پشت سرش نگهبانانى خواهد گماشت تا معلوم بدارد که پیامهاى پروردگار خود را رسانیده اند و ]خدا [ بدانچه نزد ایشان است ، احاطه دارد و هر چیزى را به عدد شماره کرده است .» 

    براساس این آیه ، خداوند علم غیب را در اختیار فرستادگانى که مورد رضاى او هستند قرار مى دهد ; همچنین مأمورانى را از پس و پیش ، مراقب پیامبران خود قرار مى دهد تا آنها اوامر الهى را درست ابلاغ کنند . 

     از این رو چون پیامبران به واسطه مأمورانى تحت نظارت الهى قرار دارند ، لازم مى آید که آنها هم در دریافت وحى ، و هم در ارائه آن به مردم معصوم باشند ، در این مورد ، به آیاتى دیگر نیز استناد شده است که برخى از آنها عبارتند از : 

     اعلى ، 6 و 7 ; نمل ، 6 ; نجم ، 3 و 4 ; طور ، 48  





  • کلمات کلیدی :

  • ::: یکشنبه 85/8/28 ::: ساعت 11:4 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    یا ابا عبدالله یا جعفر ابن محمد

    ایها الصادق یا بن رسول الله

    یا حجة الله علی خلقه

    یا سیدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا

    و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا

    یا وجیها عندالله ، اشفع لنا عند الله

    فرا رسیدن سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) را به پیشگاه مقدس آقا امام زمان (عج) و  خدمت شما دوستان و عزیزان تسلیت می گویم .

    انسانها هنگامیکه زمان وفاتشان نزدیک می شود و به آن وقوف پیدا می کنند دوست دارند تا تمام تجربیات و آگاهیهایی را که در باره جهان به دست آورده اند به دیگران منتقل نمایند هر چه میزان آگاهی آنان بیشتر باشد مطالبی که بیان می کنند پر محتوا و ارزشمند تر است در حقیقت انسان وقتی به این مرحله می رسد تجربیات سالیان سال را در یک کلمه یا جمله بیان می کند.

    حال سخنان امام (ع)  را که وجودش برای مردم و زمین حجت است و تا او و حجت او نباشد سنگ روی سنگ بند نمی شود ، و عالم به تمام اسرار و رموز هستی است را در آخرین ساعات عمر مبارکش برای شما نقل می کنم .

     

    ابو بصیر : به حضور حُمَیده رسیدم تا رحلت امام صادق علیه السلامرا به او تسلیت گویم . حُمیده گریست وگفت : ای ابا محمّد ! کاش هنگام فوت آن حضرت بودی . یکی از چشمان خود را بست وسپس به من فرمود : خویشان ونزدیکانم را نزد من بخوانید . وقتی همه دور آن بزرگوار جمع شدند ، فرمود : هرگز شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد ، نمی رسد .

    محمّد بن زیاد ازدی : شنیدم که مالک بن انس ، فقیه مدینه ، می گفت :

    به حضور جعفر بن محمّد الصادق می رسیدم وآن حضرت برای من پشتی

    می گذاشت واحترامم می کرد ومی فرمود :

    مالک ! من تو را دوست دارم .

    من از این سخن خوشحال می شدم وخدا را شکر می کردم .

    مالک می گفت : آن حضرت پیوسته در یکی از این سه حالت بود :

    یا روزه داشت ، یا نماز می خواند ویا ذکر می گفت .

        او از اعاظم عبّاد واکابر زهاد خداترس بود .

    حدیث بسیار می گفت ،خوش مجلس بود وپرفایده .

     منتخب میزان الحکمه

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: جمعه 85/8/26 ::: ساعت 12:2 صبح :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

    مگر انبیاء و امامان (علیهم السلام ) از کودکى معصوم نبوده اند; پس چطوراین عصمت  با اختیار آن ها منافاتی ندارد؟

     

     عصمت موهبتی الهى و ذاتى است که بر اساس شایستگى هاى افرادآنهم تحت شرایطى، به شخص معصوم افاضه مى شود و هرگز قابل تحصیل و اکتسابی نیست.

     آیه تطهیر و برخى آیات دیگر (ص 47;دخان 32 و. . . ) بر این مطلب دلالت مى کنند. البته این لطف در همه ی شرایط به افراد داده نمى شود; بلکه باید زمینه هاى کسب آن را خود افراد با اختیار خود به وجود آورد تا لطف الهى شامل حال آنان گردد.

     بله بخشى از این زمینه ها مانند  کمالات روحى که از طریق وراثت و یا تربیت به افراد منتقل مى شود،از اختیار خارج بوده ; و بخشى دیگر کاملا اختیارى اند

    بخش اختیاری شامل:

    1. مجاهدت هاى فردى و اجتماعى خود فرد است مثلا درباره پیامبرانى مانند: ((ابراهیم )) و ((یوسف )) و ((موسى )) و پیامبراکرم (ص ) پیش از بعثت خود از خود مجاهدت هایی همچون جهاد آنان با نفس و چشم پوشى از حرام و. . . انجام داده اند که زمینه را براى افاضه ی ((عصمت )) تشدید نموده و لیاقت و شایستگى آنان را براى افاضه ی لطف آماده کرده است .

    2. آگاهى خداوند متعال از فعالیت هاى ثمربخش آنان در دوران رسالت و یا امامت و این که این گروه پس از دریافت مقام منیع نبوت یا امامت,با استقامت و پشتکار شگفت دست به اصلاح زده ، در راه جهاد فردى و اجتماعى سخت کوشش خواهند نمود.

    از جمله هایى که در زیارت دختر گرامى پیامبراکرم (ص ) فاطمه اطهر(س ) وارد شده است ، مى توان به اهمیت این عامل (آگاهى خدا از فعالیت هاى ثمربخش آنان در طول زندگى ) بیش از عوامل دیگر پى برد; آن جا که مى فرماید: ((یا ممتحنةامتحنک. . . به صابرة; اى آزمون شده ! آن جا که خدا تو را پیش از آفرینش آزمود و تو را در میدان امتحان و ابتلا، صابر و بردبار یافت . )) و در دعاى ندبه مى خوانیم : ((اولیایى که آنان را براى خود برگزیدى ; پس از آن که زهد و پیراستگى را در زندگى این دنیاى پست براى آنان شرط نمودى و آنان نیز شرط تو را پذیرفته و تو هم از وفاى آنان آگاه شدى .

    عصمت هر چه قلمداد شود:

    1.    مرحله ای کامل از تقوا تصور شود .

    2.     معلول علم شکست ناپذیرآنان  نسبت به عواقب گناه دانسته شود،

    3.    بازتاب تکامل شناخت نسبت به مقام ربوبى قلمداد گردد،

    به هر حال هرگز موجب سلب قدرت و توانایى از انجام گناه نمى گردد و انسان معصوم مى تواند یکى از دو طرف کار را برگزیند; بنابراین ((انجام ندادن فعل )) دلیل بر عدم توانایى نیست ; بلکه او چون تقواى والایی دارد، یا از علم شکست ناپذیری برخوردارست، و از پیامد گناه و یا شناخت کامل از عظمت خالق، کاملا آگاه است بنابراین با اختیار خود اقدام به انجام کار خلاف نمى کند; هرچند اگر بخواهد مى تواند مانند دیگران مبداء خلاف و گناه باشد، آیات شریفه (انعام ، 87 ـ 88; مائده ، 67) بر آن دلالت مى کنند.

    حاصل این که معصومان داراى دو نوع شایستگى هستند:

     1. شایستگى ذاتى و موهبتى

    2. شایستگى اکتسابى از طریق انجام دادن حسنات وترک محرمات و به دست آوردن ملکات درونى.

     از مجموعه ی این دو شایستگى که یکی اختیاری است و زمینه را برای موهبت الهی فراهم می کند، آن مقام والا حاصل مى شود; سپس اراده ی الهى زمینه هاى توفیق را براى وصول به این مقام والا فراهم مى سازد;اما فراموش نشودکه  بهره گیرى و استفاده از این توفیق به اراده ی خود آنان بستگى دارد. بنابراین ، خداوند متعال با انواع تأکیدها در این آیه شریفه اراده فرموده است که اهل بیت پیامبراکرم (ص ) را از هرگونه پلیدى و آلودگى پاک و مبرّا سازد.





  • کلمات کلیدی : تفسیر قرآن

  • ::: سه شنبه 85/8/16 ::: ساعت 9:27 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر
    <   <<   6   7   8   9   10      >