از مطالعه بعضى آیات استفاده مى شود برخى پیامبران مانند : حضرت آدم ، نوح ، یوسف و... (علیهم السلام)اشتباهاتى داشته اند و خداوند آن ها را تنبیه کرده است ; آیا عصمت انبیا با آیه شریفه 53 یوسف هماهنگى دارد؟
َ«مَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ [یوسف : 53]-
من هرگز خودم را تبرئه نمىکنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر مىکند; مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.»
«عصمت » در انبیا امرى ضرورى است . یک انسان معصوم ، نه تنها گناه (اعم از صغیره و کبیره ) مرتکب نمى شود ; بلکه خطا ، اشتباه ، سهو و نسیان ; نیز ندارد ; بله امکان «ترک اولى » براى آن ها هست و ترک اولى نه گناه و نه خطا و نه سهو و نسیان است ، بلکه ترک اولى گرفتن خوب و رها کردن خوب تر است . تمامى آیاتى که درباره برخى انبیا در این باره آمده است . همه اش یا قابل توجیه و تأویل است یا مصداق ترک اولى است .
نظرات شما: نظر
در داستان حضرت ایوب(علیه السلام) گفته شده که ایشان در امتحان الهى موفق نشد ، لذا مورد غضب خداوند متعال قرار گرفت ; ولى در امتحان دوم پیروز شد و خداوند عمرى دوباره به ایشان عطا فرمود ، آیا این موضوع ربطى به عصمت ایشان دارد یا خیر ؟ اگر پاسخ مثبت است ، چرا حضرت ایوب (علیه السلام) در امتحان الهى پیروز نشد ؟
هر چند از برخى پیامبران الهى(علیه السلام) ترک اولایى مشاهده شده است ، ولى همگى آن ها از گناه معصوم بوده اند . درباره علّت این بلا و امتحان الهى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «شخصى پرسید: بلایى که دامنگیر ایوب (على نبینا وآله وعلیه السلام ) شد ، براى چه بود ؟» امام صادق(علیه السلام) پاسخى فرمود که خلاصه اش چنین است :
«بلایى که بر حضرت ایوب (على نبینا وآله وعلیه السلام ) وارد شد ، به خاطر این نبود که کفران نعمتى کرده باشد ، بلکه به خاطر شکر نعمت بود که به همین خاطر نیز ابلیس بر او حسد برد و در پیشگاه خداوند عرضه داشت :
اگر او این همه شکر نعمت تو را به جا مى آورد ، به خاطر آن است که زندگى وسیع و مرفهى به او داده اى و اگر مواهب مادى دنیا را از او بگیرى ، هرگز شکر تو را بجا نخواهد آورد . مرا بر دنیاى او مسلط کن تا معلوم شود که مطلب چنین است .
خداوند نیز براى این که این ماجرا سندى براى همه رهروان راه حق باشد ، به شیطان این اجازه را داد ، او آمد و اموال و فرزندان حضرت ایوب (على نبینا وآله وعلیه السلام ) را یکى پس از دیگرى از میان برداشت ، ولى این حوادث دردناک نه تنها از شکر حضرت ایوب (على نبینا وآله وعلیه السلام ) کم نکرد ، بلکه شکر او را افزون نمود ! شیطان از خداوند درخواست نمود بر زراعت و گوسفندان او مسلط شود ، این اجازه به او داده شد و او تمامى آن زراعت را آتش زد و گوسفندان را از بین برد ، باز هم حمد و شکر حضرت ایوب (على نبینا وآله وعلیه السلام ) افزون شد .
سرانجام شیطان از خدا خواست که بر بدن ایوب مسلط گردد و سبب بیمارى شدید او شود و این چنین شد ، به طورى که از شدّت بیمارى و جراحت قادر به حرکت نبود ، بى آن که کم ترین خللى در عقل و درک او پیدا شود . خلاصه ، نعمت ها یکى بعد از دیگرى از حضرت ایوب (على نبینا وآله وعلیه السلام ) گرفته مى شد ، ولى به موازات آن ، مقام شکر او بالا مى رفت .
تا این که جمعى از رهبان ها به دیدن او آمدند و گفتند:
بگو ببینیم تو چه گناه بزرگى کرده اى که این چنین مبتلا شده اى ؟ ! حضرت ایوب (على نبینا وآله وعلیه السلام ) در پاسخ فرمود:
به عزت پروردگارم سوگند که من هیچ لقمه غذایى نخورده ام مگر این که یتیم و ضعیفى بر سر سفره با من نشسته بود و هیچ طاعت الهى پیش نیامد ، مگر این که سخت ترین برنامه آن را انتخاب نمودم .»
در قرآن کریم ، آیات 42ـ44 ، سوره شریفه «ص » همچنین آیات 83ـ84 سوره شریفه انبیاء ، به همین داستان اشاره دارد .
نظرات شما: نظر
جمله «ظلمتُ نفسى » که در دعاى کمیل از قول
حضرت على(علیه السلام) گفته شده است ،
آیا باعث شک و تردید در عصمت آن حضرت نمى شود ؟
در مورد این که پیامبران و امامان معصوم(علیهم السلام) در دعاها و مناجاتشان خود را گنه کار مى دانستند و استغفار مى کردند ، پاسخهاى متفاوتى وجود دارد :
ولى آن چه جامعتر به نظر مى رسد ، این است که:
گناه براى ما انسان هاى معمولى عبارت از انجام دادن محرمات و ترک واجبات است ، ولى براى ایشان که با اختلاف درجاتشان در اوج کمال و قرب الهى قرار داشته اند ، گناه ، مفهومى وسیعتر دارد و ترک اولى را نیز شامل مى شود ، زیرا آنان براى خود وظایفى فوق وظایف دیگران قائل بودند و چه بسا هرگونه توجه به غیر معبود و محبوبشان را گناهى بزرگ مى شمرده اند ; ازاین رو در مقام عذرخواهى برمى آمدند ; پس عصمت آن ها به این معنا نیست که از هر کارى که بتوان آن را به گونه اى گناه نامید ـ حتى ترک اولى ـ مصون باشند ; بلکه مقصود ، مصونیت از همان گناه به معناى ترک واجبات و انجام دادن محرمات است ; مانند این که وقتى حضرت على (علیه السلام)وضع زندگى بچه هاى یتیم فردى را که در رکاب او جهاد کرده و شهید شده بود ، مشاهده فرمود ، احساس گناه نمود و خود را سرزنش کرد و.. . .
نظرات شما: نظر
اگر قرآن ، پیامبران را به داشتن عصمت کامل و ملایک را به نداشتن قابلیت گناه کردن وصف مى کند ، قصه بر خورد حضرت یوسف
(علیه السلام) با پدر بزرگوارش و قصه گناه کردن «فطرس »
را چطور مى پذیرد ؟
عصمت فرشتگان و پیامبران خدا از مسائلى است که با دلایل عقلى و آیات و روایات فراوان به طور قطع ثابت است .
سراسر آیه هاى سوره یوسف ـ على نبیناوآله وعلیه السلام ـ بر علم و دانش ، بردبارى و شکیبایى و پاکى و عصمت شگفت آور حضرت یوسف صدّیق شهادت و گواهى مى دهد و قرآن ، سرگذشت او را به عنوان «اسوه تقوا» و نمونه پاکى و مظهر عفت و عصمت بیان مى کند و او را از بندگان «مخلَص » (یوسف ، 24) مى شمارد که به فرموده قرآن کریم «مخلَصین » از گزند شیطان در امانند :
«اِلاّ عبادک منهم المخلصین » (حجر ، 40)
ادامه مطلب...
نظرات شما: نظر